مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
تـمام عـمـر ز داغـت گـریـستم زهـرا خدا گواست که با گریه زیـستم زهـرا به انزوای غـریبانۀ عـلی شب و روز چو شمع سوخته جانی گـریستم زهرا توئی که عزّت و نامی مرا عطا کردی وگـرنه بـی تو ندانم که کـیستـم زهـرا نه عاشقم که بگویم مدینه عشق من است نه رهروم به طریق تو چـیستم زهـرا ز پـا فکـنده مرا بار معـصیت امروز چگـونه پیـش تو فـردا بـایـستـم زهـرا قـبول میکنی اکـنون بخـوانمت مـادر اگرچه آنچه که خواهی تو نیستم زهرا بگیر دست وفـائی خسته را در حـشر که بر حسین تو عمری گریستم زهرا |